فرایند استاندارد سازی یک ضرورت اساسی برای گسترش یک کارخانه یا واحد تولیدی است
عوامل اصلی در موفقیت تولید
تولید کنندگان برای دستیابی به موفقیت باید فاکتورهای بسیاری را رعایت کنند ولی رعایت و پیاده سازی بهره وری، اتصال و استاندارد سازی، سه عامل مهم و تعیین کننده موفقیت تولید کنندگان در بازار امروز است.
سجاد صفری؛ بازار: مدیرهای شرکت های مطرح و سرشناس جهان موفقیت یک واحد تولیدی و صنعتی را در نیاز به فناوری نوآورانه در عملیات بهبود بهره وری، اتصال و استاندارد سازی را مطرح می کنند.
یک شرکت یا واحد تولیدی و صنعتی برای اینکه بتواند در بازار فروش، سهیم باشند و به موفقیت برسند بایستی فاکتورهای بسیاری را رعایت کنند و بطور مداوم اطلاعات خود و امکانات موجود را به روزرسانی کنند.
همانطور که گفته شد؛ تولید کنندگان برای دستیابی به موفقیت باید فاکتورهای بسیاری را رعایت کنند ولی رعایت و پیاده سازی بهره وری، اتصال و استاندارد سازی، سه عامل مهم و تعیین کننده موفقیت تولید کنندگان در بازار امروز است.
فرایند استاندارد سازی یک ضرورت اساسی برای گسترش یک کارخانه یا واحد تولیدی است
۱ بهره وری:
در حال حاضر، تولیدکنندگان در تلاش برای گسترش در سطح جهانی هستند. بنابراین، توسعه، اغلب به معنای افزایش تولید بدون افزایش زیرساخت های تولید است. به عبارت دیگر، تولیدکنندگان باید روی بهره وری عملیاتی تمرکز کنند.
واحدهای صنعتی و شرکت ها باید با افراد کمتری کار کنند و ضرورت بهره وری، ایجاد کنند این موضوع، کاهش هزینه ها یا مقابله با شکسته شدن زنجیره های تأمین نیست بلکه افزایش بهره وری در عملیات است.
با توجه به این موضوع، جای تعجب ندارد که منابع برای چنین، افزایش بهره وری محدود هستند. بنابراین، تولیدکنندگان به دنبال روش های مقرون به صرفه و کارآمد برای به روزرسانی عملیات کارخانه و به دست آوردن این بهره وری اضافی هستند.
واقعیت این است که زیرساخت های اتوماسیون در آمریکا و کشورهای اروپا بسیار قدیمی هستند و رقابت با اقتصادهای در حال ظهور با زیرساختی کاملاً منسوخ غیرممکن است.
برای غلبه بر این چالش، شرکت ها باید نگاهی به منابع خود داشته باشند و هوشمندانه ترین حرکت را برای افزایش کارایی انجام دهند.
از اوایل سال ۱۹۷۰ میلادی، بـهره وری یکی از مـهمترین مـوضوعاتی بوده است که در سطح سازمان ها و کشورها توجه ویژه ای را به خود جلب کرده اسـت. مقدار و نرخ رشد بهره وری در هر کشور، تأثیر بسزایی بر سطح زندگی، تورم، بیکاری، وضعیت اقتصادی جـامعه و رقـابت پذیری در سـطح جهانی دارد. در نظرسنجی که از مدیران صنایع آمریکا انجام شده ارتقاء بهره وری یکی از دو یا سه موضوع مـهم و جـدی اسـت که این کشور با آن روبه رو است.
تا اهمیت بهره وری و چگونگی ارتقاء آن در سطوح ملی، صـنعت، سـازمان و فـرد بخوبی شناخته نشود بهره وری، تحقق نخواهد یافت. بهره وری، آرمان های ملی، اهداف صنعت، سازمان و نـیازهای فـردی را به هم مرتبط می کند. بهره وری، منافع سرشاری برای یک ملت، صنعت، شرکت و افراد بـه هـمراه خـواهد آورد. شکوفایی اقتصاد یک کشور در گرو بهره وری بالای منابع آن است به عبارت دیگر، بهره وری تـرکیبی دقـیق و بهینه از تمام منابع انسانی و مادی موجود در یک کشور است.
در شرکت ها و سازمان هایی که بـهره وری آنها از متوسط بهره وری صنعت بالاتر باشد معمولا از حاشیه سود بالاتری برخوردار هستند. همچنین اگر بهره وری شرکتی سریعتر از بهره وری رقبای آن افزایش یابد حاشیه سود آن شرکت نیز افزایش خواهد یافت و اگر سازمانی، میزان بـهره وری آن، پایین تر از متوسط شاخص بهره وری در صنعت باشد و نرخ بهره وری آن ها کمتر از شرکت های رقیب رشد کند در بلند مدت ورشکست خواهند شد.
۲ قابلیت اتصال:
ارتباط با جهان پیرامون یکی از دلایل موفقیت واحدهای تولیدی و صنعتی است و کارخانجات و واحدهای صنعتی مطرح جهان از این امکان به خوبی استفاده می کنند و همین موضوع، موفقیت آن ها را رقم زده است. بستر اینترنت یکی از راه های اتصال واحدهای تولیدی و صنعتی با دنیای پیرامون است و با توجه به گستردگی و پهناوری دنیای متصل به شبکه اینترنت، بدون شک، بهره گرفتن از فضای اینترنت یا دنیای مجازی، موثرترین و سازنده ترین مسیر برای پویایی و شکوفایی یک واحد صنعتی است.
واحدهای تولیدی و صنعتی اگر ارتباط خود را از طریق اتصال به شبکه اینترنت با دنیای بیرون برقرار نکنند در واقع، نخواهند توانست که با رقبای خود رقابت موفقیت آمیزی داشته باشند.
اترنت صنعتی (پروتکل استاندارد یا تکنولوژی است که در شبکه های کامپیوتری مورد استفاده قرار می گیرد.) تنها جواب عملی اتصال است. اگر واحدهای صنعتی و تولیدی در اتوماسیون اداری از اترنت استفاده نکنند در بازار فروش و رقابتی با مشکل روبرو خواهند شد.
۳ استاندارد سازی:
استاندارد سازی، مهمترین عنصر برای بهبود کارایی و بهره وری است و استاندارد سازی، کار ساده ای نیست. تلاش برای دستیابی به استاندارد سازی در محدوده کنترل، بسیار دشوار است. فرایند استاندارد سازی یک ضرورت اساسی برای گسترش یک کارخانه یا واحد تولیدی است.
اگر یک کارخانه یا واحد تولیدی استاندارد قوی داشته باشد توانایی تکرار مجدد آن سیستم ها را خواهد داشت؛ بنابراین استاندارد سازی به طور مستقیم با گسترش جهانی ارتباط دارد.
با استاندارد سازی عملیات، یک واحد تولیدی، کارایی عملیاتی، کاهش نهایی منابع مهندسی و عرضه سریعتر محصولات تولیدی به بازار را به دست می آورد.
دو عامل برای موفقیت در بازار
سبد خرید
سبد خرید شما خالی است.
- تیم تحریریه مدیر سبز
دلیل اصلی موفقیت یا شکست کسبوکار، موفقیت یا شکست در تلاشهای بازاریابی است. بر اساس نظر دان و برَداستریت، 48 درصد شکستها در کسبوکار به کاهش یا عدم اثربخشی عملیات بازاریابی و فروش بستگی دارد. در اقتصاد پویا و رقابتی ما، بازاریابی فعالیت اصلی هر شرکت موفق است. در هر کسبوکاری که باشید، در حقیقت در «کسبوکار بازاریابی» هستید.
بازاریابی استراتژیک هنر و علم تشخیص خواستهها و نیازهای واقعی مشتریان فعلی و مشتریان آینده و سپس خلق و ایجاد محصولات و خدماتی است که نیازهای خاص مشتریان مذکور را تامین کند.
آمیخته بازاریابی
آمیخته بازاریابی مانند دستور پیچیده پخت یک غذای مخصوص است. هر یک از مواد اولیه بسیار مهم هستند. باید هر یک از این مواد را با روش و مقدار صحیح و در زمان مناسب با هم ترکیب کنید تا غذایی خوشمزه آماده شود.
آمیخته بازاریابی هفت جزء دارد که تغییر هر یک از این مواد اولیه موجب تغییری کوچک یا بزرگ در کسبوکار میشود. اغلب، تغییر جزئی در یکی از بخشهای آمیخته بازاریابی میتواند کسبوکارتان را به طور کامل دگرگون کرده و آن را از کسبوکاری کوچک به کسبوکاری بزرگ تبدیل کند یا اگر بدشانس باشید، برعکس آن را موجب شود. بیایید به ترتیب به آنها بپردازیم.
1. محصول یا خدمت
نخستین بخش آمیخته بازاریابی، محصول یا خدمت است که نقطه شروع به حساب میآید. دقیقا چه چیزی میفروشید؟ بخش اول پاسخ به این سوال، مربوط به خود محصول یا خدمت است. محصول چیست؟ چطور ساخته میشود؟ چه کاربردی دارد؟ چه هدفی را تامین میکند و غیره؟
دومین بخش پاسخ به سوالِ «محصولتان چیست؟»، به کارکرد واقعی آن برای تغییر، ارتقا یا متحول کردن زندگی مشتری مربوط است. مهمترین سوالی که برای بازاریابی موفق باید بپرسید و به آن پاسخ دهید، همین است.
نظر شما چیست؟ پاسخ شما، قلب کسبوکارتان است.
2. قیمت
دومین بخش آمیخته بازاریابی، استراتژی قیمتگذاری است. هزینه تولید محصول یا خدمت با در نظر گرفتن همه هزینههای مستقیم و غیرمستقیم چقدر است؟ بر این اساس، باید چه قیمتی برای محصول تعیین کنید تا سود کافی به دست آورید و حضور خود در آن کسبوکار را توجیه کنید؟
استراتژی قیمتگذاری میتواند موجب سود زیاد یا کم شود. گاهی افزایش تدریجی قیمت با درصدهای کم در طول یک سال میتواند اثر چشمگیری بر نتیجه نهایی داشته باشد. کاهش کم اما دائمی هزینهها، بدون قربانی کردن کیفیت، سودآوری را به شدت افزایش میدهد.
شاید ببینید محصولات و خدماتی دارید که با هر بار فروش آنها، ضرر میکنید. گاهی یک ویژگی جدید به محصول فعلی اضافه میکنید و ارزش دریافتی و قیمتش را افزایش میدهید. گاهی میتوانید یک ویژگی که از نظر مشتری مهم نیست را حذف کنید و به این ترتیب هزینهها را کاهش داده و سود را افزایش دهید.
باید استراتژی قیمتگذاری برای هر محصول یا خدمت را در دوران حیات کسبوکار، مدام بازبینی کنید. تغییر کوچک در قیمتگذاری میتواند منجر به تغییرات بزرگ در سودآوری شود.
3. تبلیغ
سومین بخش آمیخته بازاریابی، تبلیغ است. این شامل تمام اقداماتی است که برای اطلاعرسانی به مشتری درباره محصول یا خدمت و متقاعد کردن او برای خرید از شما به جای رقبا انجام میدهید.
تبلیغ با استراتژی بازاریابی آغاز میشود. مشتری شما کیست؟ برای چه چیزی ارزش قائل است؟ سود یا مزیت کلیدی محصول یا خدمت شما که در توان رقبا نیست، کدام است؟ چگونه میتوانید مهمترین دلیلی که مشتری باید از شما خرید کند را توضیح دهید؟ پاسخ به این سوال دو عامل برای موفقیت در بازار یعنی پیشنهاد فروش منحصربهفرد شما، هسته همه فعالیتهای تبلیغی و ترویجی است.
4. مکان
چهارمین بخش آمیخته بازاریابی، مکان فروش محصول یا خدمت است. وقتی مشتری تصمیم به خرید محصول یا خدمت شما گرفت، آن را از کجا تهیه میکند؟ آیا آن را مستقیما از خود شما، دفتر یا فروشگاهتان میخرد؟ آیا آن را با پست یا ایمیل برایش ارسال میکنید؟ تغییر مکان فروش، تغییر زیادی در حجم فروش و سود ایجاد میکند.
آمازون به بزرگترین خردهفروشی آنلاین دنیا تبدیل شده است و دلیل اصلی این موفقیت مکان مناسب انبارها و در نتیجه انتقال سریع محصولات و خدمات است.
به چه طریقی میتوانید محل یا مکان کسبوکار یا روش انتقال محصول و خدمت به مشتری را تغییر دهید که برای مشتریان مناسبتر و جالبتر باشد و موجب رشد و تکرار خرید شود؟ این یکی از مهمترین سوالاتی است که میتواند موجب تقویت یا نابودی کسبوکار شود.
5. بستهبندی
پنجمین بخش آمیخته بازاریابی، بستهبندی است که به تاثیر دیداری هر بخش از کسبوکار بر مشتری احتمالی میپردازد.
مردم عمیقا به دیدههایشان متکی هستند. 95 درصد تاثیر اولیهای که شخص از کسبوکار، محصول یا خدمت شما میگیرد بر اساس چیزی است که با چشمانش میبیند. سپس تقریبا در چهار ثانیه تصمیم میگیرد که محصول یا خدمت شما خوب، مطلوب، ارزشمند، بهصرفه و بهتر از محصولات و خدمات رقبا است. در سی ثانیه بعد، از «تایید جانبدارانه» استفاده میکند، یعنی تصمیمی را که در چهار ثانیه اول و بر اساس درک بصری گرفته، توجیه، استدلال و قطعی میکند.
برای بهبود بستهبندی هر یک از بخشهای کسبوکارتان چه کارهایی میتوان انجام داد؟ چگونه میتوانید تاثیر بصری محصولات، خدمات، افراد یا کسبوکارتان را جذابتر کنید؟ چگونه میتوانید ظاهر بروشورها، مطالب چاپی و وبسایت خود را بهبود بخشید تا به سرعت و در نگاه اول مشتریان را تحت تاثیر قرار دهد؟
6. جایگاهسازی
ششمین بخش آمیخته بازاریابی، جایگاهسازی است که یکی از اجزای کلیدی بازاریابی و فروش در دنیای امروز به شمار میآید و به اندازه سایر اجزا اهمیت دارد. جایگاهسازی، افکار و گفتار مشتریان درباره شما و محصولات و خدماتتان پس از استفاده از آنها و پشت سر شما است.
به گفته تئودور لِویت از مدرسه کسبوکار هاروارد «ارزشمندترین دارایی شرکت، شهرت آن است».
شهرت «وجهه شما در نظر دیگران، به خصوص در نظر مشتریان است».
وجهه شرکت و محصولات و خدمات شما در نظر مشتریان چیست؟ غیرمشتریها یا مشتریان احتمالی چه دیدگاهی درباره محصولات و خدمات شما دارند؟ یافتن پاسخ این سوالات و تلاش برای بهبود آنها بسیار مهم است.
7. افراد
هفتمین بخش آمیخته بازاریابی، افراد است. در تحلیل نهایی، مردم محصولات را از شرکتها نمیخرند. آنها محصولات را از افراد شرکتها میخرند. در همایشهای فروش، به یکی از قوانین طلایی فروش اشاره میکنم: «تا وقتی مشتری متقاعد نشود که با او دوست هستید و به نفعش اقدام میکنید، از شما خرید نمیکند».
مبنای «فروش رابطهمند»، احساس مشتری درباره شما یا همان تماس فردی و انسانی است که تا حد زیادی تعیینکننده خرید از شما یا رقبا است. ما فقط از افرادی که دوستشان داریم یا به نوعی شبیه ما هستند، خرید میکنیم.
انتخاب صحیح افرادی که با مشتریان تعامل دارند، تنها عامل بسیار مهم در موفقیت یا شکست است. این افراد را با دقت فراوان انتخاب کنید. افراد کلیدی درون و بیرون کسبوکارتان که میزان فروش را تعیین میکنند چه کسانی هستند؟ افرادی که اثری پایدار بر مشتری میگذارند و رفتار و احساس مشتریان را شکل میدهند، چه کسانی هستند؟
اساس بازاریابی موفق، تعیین دقیق آمیخته بازاریابی مناسب است. اگر محصول یا خدمتتان مطابق انتظار فروش نمیرود یا شرکت به سود مطلوب نمیرسد، یک یا چند عامل را در آمیخته بازایابی تغییر دهید. این آمیخته را مدام بازبینی کنید تا به بیشترین فروش و بهرهوری ممکن دست یابید. همیشه راههایی برای بهبود این هفت عامل وجود دارد.
مطالب این مقاله از کتاب «بازاریابی- کتابخانه موفقیت برایان تریسی» است برای تهیه کتاب کامل لطفا بر عکس زیر کلیک کنید:
7 عامل موفقیت آمیز در کسب و کار
سلام، سید احمد سیدی مطلق هستم؛ بنیانگذار پزشک کسب و کار در ایران، کارآفرین و مشاور کسب و کار. در این نوشتار سعی دارم به برخی از مهم ترین اصولی که باعث موفقیت بیشتر کسب و کارها و مشاغل می شود بپردازم و شما را با اصول موفقیت در کسب و کار آشنا دو عامل برای موفقیت در بازار کنم. در ادامه با ما همراه باشید.
چه عواملی سبب میشود تا بعضی از کسب و کارها موفق شوند و برخی دیگر شکست بخورند؟ در کسب و کارهای پر مخاطره و پر مشغله امروزی و در بازار اقتصادی امروز کشور، هیچ فرمول موفقیت آمیزی وجود ندارد که صرفا با انجام آن به موفقیت برسید و یک شب بشوید بیل گیتس. ( بیل گیتس نمونه کارآفرینی موفق و بنیانگذار شرکت مایکروسافت است).
اگر فرمولی بود، ما هرگز داستان های شکست کسب و کار را نمی شنیدیم. اما اگر مروری بر تمام سازمان های موفق کسب و کار کنیم، عوامل مشترکی را در بین آن ها خواهیم یافت.
اصطلاح "عوامل موفقیت" می تواند هر کسی را که گرسنه موفقیت است، مشتاق کند تا بیشتر یاد بگیرد. در کسب و کارها، این عوامل به عنوان مراحل پایه تعریف می شوند که شامل اجزای اصلی پیروزی هستند. برای آنکه به یک کسب و کار پررونق برسید باید عوامل اصلی موفقیت در کسب و کار را بشناسید که من در این نوشتار از سایت پزشک کسب و کار(سام مطلق) سعی کردم برخی از مهم ترین ها را برای شما بیان کنم.
عوامل موفقیت آمیز در مشاغل
1 – هدفمند بودن راه کسب و کار
کسب و کارهای موفق همواره هدف دارند، هیچ راهی را بدون هدف طی نمی کنند و برای رسیدن به اهداف خود همواره در تلاشند. اگر می خواهید به یک کسب و کار موفق تبدیل شوید باید اهداف و طرح کسب و کار خود را تعیین کنید و هیچ روزی را بدون هدف سپری نکنید.
2 – داشتن خلاقیت کارآفرینی
اگر می خواهید در کسب و کار خود به اندازه کافی منحصر به فرد و موفق باشید، باید فردی خلاق باشید. خلاقیت انرژی بالقوه کسب و کار شما را افزایش می دهد و فرصت های زیادی را برای شرکت شما ایجاد می کند.
3 – برخورداری از هوش کارآفرینی
شما باید برای مدیریت و مقابله با تمام شرایط احتمالی هوشمند باشید و سخت ترین مشکلات را حل کنید که سازگارترین چیز در کسب و کار شما خواهد بود. اطلاعات شما باعث منحصر به فرد شدن شرکت شما می شود، زیرا این چیزی است که نمی تواند از دیگران کپی شود.
4 – داشتن اعتماد به نفس و عزن نفس در کسب و کار
اعتماد به نفس و عزت نفس یک عامل مهم و اصلی در موفقیت برای کارآفرینان است. من فکر می کنم که هیچ کس به کارآفرین تبدیل نخواهد شد اگر او اعتماد به نفس و عزت نفس خود را نداشته باشد، خصوصا در رابطه با شروع و مدیریت کسب و کار خود.
تمام کسب و کارها برای رسیدن به موفقیت نیاز به رهبری کار بلد و منظم دارند. رهبری کردن تیم، استخدام کارمندان برای پیشبرد اهداف شرکت، هدایت و رهبری شرکت، پیشبرد اهداف بر اساس بیزینس پلن و طرح کسب و کار ، شناخت عوامل موفقیت آمیز برای شرکت و دادن روحیه کار به کارمندان برخی از وظایف مدیریت می باشد.
6 – استفاده از تکنولوژی و فناوری در کسب و کار
استفاده از فناوری در کنار نیروی کار باانگیزه، میتواند به کاهش رکود در کسبوکارتان کمک کند. شرکتی که از تکنولوژی برای ایجاد بازارهای جدید، خدمت به مشتریان، افزایش بهرهوری و توسعه محصول و خدمات جدیدش استفاده میکند؛ فرصت خوبی برای رقابت اثربخش دارد. شرکتهای مجهز به فناوریهای روز با سطوح کیفیت بهتری نسبت به کسب و کارهای سنتی وارد عرصه رقابت میشوند.
7 – سخت کار کردن
هر کارآفرینی برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار باید به سختی کار و فعالیت کند تا بکوشد شرکت را به اهداف موفقیت آمیز خود برساند.
با وجود اهمیت تمام موارد بالا، موفقیت در کسب و کار جدید به تیپ شخصیتی کارآفرین برمیگردد، کارآفرین در حقیقت رهبر و راهبر کسب و کار است. و در آخر فراموش نکنید که باید در حوزه ای گام بردارید که نگرش شما نسبت به آن صرفا یک کار برای کسب درآمد نبوده و از انجام دو عامل برای موفقیت در بازار مکرر آن احساس رضایت و شادمانی به دست آورید.
عوامل کلیدی موفقیت سازمان ها چیست؟
موفقیت در کسب و کار، نتیجهی مجموعهای از عوامل است که میتوان آنها را عوامل کلیدی موفقیت سازمان ها نامید. مشاوران کسبوکار و نویسندگان مختلف، پس از چند دهه مطالعه روی موفقترین شرکتهای دنیا، عواملی را که باعث میشود یک شرکت در کسبوکارش موفق باشد یا با شکست مواجه شود، مشخص کردهاند. اگر بهدنبال کسب موفقیت بیشتر در کسبوکار و باقی ماندن در عرصهی رقابتها هستید، این مطلب را دنبال کنید.
تحقیقات و مطالعات انجامشده روی شرکتهای موفق طی سالیان متمادی نشان میدهد که عوامل کلیدی موفقیت سازمان تقریبا یکسان هستند. همهی نویسندگان و مشاورانی که در این زمینه فعالیت میکنند، عوامل یکسانی را با زبانها و بیانهای مختلف بهعنوان عوامل کلیدی موفقیت یک سازمان اعلام میکنند.
همانطور که انسان برای زنده ماندن و بقا به چیزهایی مانند غذا، آبوهوای مناسب و دوری از خطر نیازمند است، شرکتهای تجاری هم برای زنده ماندن و موفقیت، به مجموعهای از فاکتورهای اساسی نیازمندند. همراه ما باشید تا با این فاکتورهای اساسی و عوامل کلیدی موفقیت سازمانها آشنا شوید.
هر سازمان برای بقا و موفقیت به چه عواملی نیاز دارد؟
هر سازمانی که میخواهد به موفقیت دست پیدا کند و در بازار رقابت باقی بماند، به این پنج عامل حیاتی نیاز دارد:
- کارکنان: کسانی که سازمان را تشکیل میدهند؛
- هدف: دلیلی برای ایجاد سازمان و همکاری اعضا؛
- فرایندها و دو عامل برای موفقیت در بازار عملیات: فعالیتهایی که کارکنان برای دستیابی به هدف انجام میدهند؛
- منابع مادی: جایی برای کار کردن، وسایل و تجهیزات موردنیاز، پول کافی برای پرداخت صورتحسابها و حقوق کارکنان؛
- مشتری: افرادی که خارج از سازمان و شرکت هستند و برای استفاده از خدمات و محصولات سازمان، هزینه میکنند. مثلا افرادی که مالیات میپردازند، مشتریِ سازمانهای دولتی محسوب میشوند و بقای بسیاری از سازمانهای غیرانتفاعی هم به مشارکت حامیان آنها بستگی دارد.
اما همانطور که داشتن یک بدن سالم به تنهایی از شما یک ورزشکار نمیسازد و برای ورزشکار و قهرمان شدن باید تمرین کنید، مهارتهای مختلفی بیاموزید، به اندازهی کافی بخوابید، تغذیه صحیح داشته باشید و…، صرفا وجود این ۵ مورد بالا، شرط کافی برای موفقیت سازمان شما نیست، بلکه نحوهی مدیریت و استفاده از این منابع است که به موفقیت یک شرکت منتهی میشود. در ادامه نقش و شیوهی مدیریت این عوامل کلیدی را برای بقای یک شرکت توضیح میدهیم.
۱. مدیریت و توسعه کارکنان
یکی از عوامل کلیدی موفقیت سازمان ها، کارکنان آن سازمان هستند. کارمندان و اعضای یک سازمان و شرکت، امروزه تمایل دارند که طبق ساختار و هدایت مدیر مربوطه فعالیت کنند و در عین حال دوست دارند برای گسترش مهارتها و دانش خود، آزادی عمل داشته باشند و از طرف مدیران تشویق شوند. مدیریت صحیح و تأثیرگذار نیروی انسانی، به این معناست که مدیر باید بین قوانین محدودکننده و آزادی عمل، تعادل ایجاد کند. قوانین محدودکننده عبارتند از: ساختار سازمانی، قوانین سازمان و جهتگیریهایی که از طرف مدیران مطرح میشود و آزادی عمل عبارت است از: ایجاد فرصت و تشویق کارمندان به رشد فردی، بهبود مهارتها و افزایش خلاقیت.
شما بهعنوان یک مدیر، اگر فقط در یک جهت تلاش کنید و بین این دو مفهوم تعادل ایجاد نکنید، اشتباه جبرانناپذیری در مدیریت خود مرتکب میشوید، چرا که در چنین شرایطی، سازمان شما ممکن است ساختار خشک و سختی داشته باشد یا برعکس، دچار هرجومرج شود. هر فردی در سازمان دارای مجموعهای از نیازهاست که در قالبهای زیر قرار میگیرند: آزادی عمل در برابر ساختار، دستور در برابر فرصت، منطق در برابر ارزشهای شخصی و مواردی از این دست.
مدیران موفق، همهی افراد را با یک شیوهی یکسان، مدیریت و رهبری نمیکنند مگر در برخی موارد و قوانین پایهای شرکت. این مدیران هر فرد را با توجه به نیازهایش و با توجه به آنچه که به او انگیزه میدهد، مدیریت میکنند. این شیوه البته کار بسیار سخت و پیچیدهای است اما، برای رسیدن به موفقیت ضروری است.
۲. تمرکز استراتژیک
در دنیای امروز که بهسرعت در حال تغییر است، برای باقی ماندن در عرصهی رقابت، داشتن هدف بهتنهایی کافی نیست. مدیران برای موفقیت یک سازمان، باید منابعشان را بر بزرگترین فرصتهای ممکن که روزبهروز در حال تغییر هستند، متمرکز کنند. برای اینکه این تغییراتِ لحظهای را بهوضوح درک کنید، کافی است اتفاقات چند سال اخیر دنیا و تحولات شرکت خود را بررسی کنید.
مشتریان عمده و منابع درآمد، در هر زمان ممکن است تغییر کنند یا بهطورکلی از بین بروند. بنابراین بسیار ضرورت دارد که یک مدیر بر نتایج دلخواه پایانی مثل افزایش فروش، سود و رضایت مشتری تمرکز کند. در عین حال باید بتواند کشتیِ کسبوکار را در دریای پرتلاطم رقابت، هدایت کند. وظیفهی اصلی مدیران موفق و متمرکز، این است که عوامل موفقیت را برای عملکرد بهتر شرکت، همراستا کنند و بهم پیوند بدهند.
۳. عملیات یا فعالیتهای روزانهی کارمندان
عملیات یا آنچه که کارمندان یک شرکت در راستای ایجاد ارزش برای مشتری و بهدست آوردن درآمد انجام میدهند، مشخص میکند که آن شرکت در مسیر پیشرفت قرار دارد یا محکوم به شکست است. مثل سایر عوامل کلیدی موفقیت این مورد هم قابل جدا شدن از سایر موارد نیست و با آنها ارتباط و پیوستگی دارد. اقدامات کارمندان در جهت تمرکز استراتژیک شرکت است و با منابع مادی و مشتریانی که برای دریافت خدمات و محصولات شرکت، هزینه میپردازند، ارتباط تنگاتنگی دارد.
عملکرد مؤثر و صحیح کارمندان باعث میشود که مشتریان همان خدمات و محصولی را که انتظار دارند، از شرکت دریافت کنند، در واقع محصولات و خدمات موردنظر خود را با قیمت درست و کیفیت مطلوب دریافت میکنند. مدیریت عملیات مطلوب و مؤثر، بر مدت چرخه (از زمان شروع تولید یک محصول یا سرویس تا پایان آن)، کنترل قیمت و کنترل کیفیت (که نیازمند انواع تحلیلها و سنجشهاست) تمرکز دارد. در واقع، تمرکز استراتژیک بیشتر بر مسائل خارجی شرکت تمرکز دارد و مدیریت عملیات بیشتر متوجه مسائل داخلی شرکت است. هردوی این عوامل باید در هماهنگی کامل باشند که این هماهنگی باید با برنامهریزی و تلاش همهجانبه صورت بگیرد نه بهطور اتوماتیک. به همین دلیل است که برقراری ارتباط مؤثر، شریان حیاتی یک سازمان موفق است.
۴. منابع مادی
امور مالی، امکانات و تجهیزات از مهمترین منابع مادی و از عوامل کلیدی موفقیت سازمان هستند. اگر پول کافی در اختیار نداشته باشید، نمیتوانید شرکتی را راهاندازی و حفظ کنید. یکی از بزرگترین مخارج شرکتها، تأمین کردن امکانات و تجهیزات مناسب برای کسانی است که در شرکت کار میکنند یا به هر نحو با شرکت همکاری دارند.
مدیران باتجربه اهمیت جریان نقدی (cash flow) را بهخوبی درک میکنند. مهم نیست که مشتریان چقدر به شما بدهکار هستند، تا زمانی که این پول در حساب بانکی شما نباشد، نمیتوانید از آن برای حفظ شرکت استفاده کنید. عدم موفقیت در مدیریت جریان نقدی، مهمترین دلیل شکست کسبوکارهاست. بسیاری از صاحبان کسبوکارها، موجودی شرکت را به فردی دیگر واگذار میکنند و در زمان نیاز به آن دسترسی ندارند. در بدترین شرایط، حتی ممکن است این فرد با اختلاس و دزدی، به منابع مالی شرکت دستبرد بزند و شرکت را با مشکلات فراوانی مواجه کند.
به همین ترتیب، امکانات و تجهیزات مناسب و قابل توجه، باعث میشود که کارمندان شرکت احساس غرور کنند و انرژی و اشتیاق فراوانی برای ادامهی فعالیت در شرکت داشته باشند. البته فراهم کردن این امکانات، هزینههای زیادی برای شرکتها دارد. اقتصاد، یک مفهوم دورهای است، به این معنا که ممکن است شما در بهترین شرایط اقتصادی و در بهترین اوضاع مالی شرکت، امکاناتی را برای کارمندان در نظر بگیرید اما در دوران رکود اقتصادی نتوانید همان امکانات را به کارمندان ارائه کنید.
۵. برقراری ارتباط با مشتریان
مشتریان، منابع تزریق درآمد به شرکت هستند، بنابراین میتوان آنها را مهمترین عامل موفقیت یک شرکت در نظر گرفت. پیتر دراکر (Peter Drucker) یکی از برجستهترین نظریهپردازان مدیریت، سالها قبل بیان کرده بود که هدف اصلی کسبوکار، بهدست آوردن و نگه داشتن مشتری است.
بهدست آوردن مشتریان، در قالب بازاریابی، امکانپذیر است. در واقع این عامل موفقیت دربردارندهی انواع روشهای بازاریابی و فروش است. مهمترین عامل برای موفقیت در ارتباط با مشتریان، این است که به آنها همان چیزی را بدهیم که نیاز دارند، نه آن چیزی که خودمان میخواهیم به فروش برسانیم.
فروش و بازاریابی مؤثر با پرسش از مشتریان در مورد نیازهایشان آغاز میشود، اینکه محصول یا خدمت ارائهشده توسط شرکت، باید کدام مشکل مشتری را حل کند یا کدام کمبودشان را جبران کند. با برقراری ارتباط با مشتریان و پرسیدن سؤال از آنها، یک شرکت بهتر میتواند وفاداری مشتری را توسعه بدهد و رقیبان خود را از صحنه دور نگه دارد. در معنای وسیعتر، برقراری ارتباط با مشتری به منزلهی ارتباط با دنیای خارج است. بنابراین با کمک این ارتباط میتوانید عملکرد رقیبان را بسنجید، تغییرات بازار را تحلیل کنید و شرکت را با تغییرات و نیاز بازار تطبیق بدهید. این مورد در رابطهی تنگاتنگی با تمرکز استراتژیک قرار دارد.
برای اینکه در مورد عوامل کلیدی موفقیت سازمان بیشتر یاد بگیرید، کتاب «۵ عامل کلیدی موفقیت – سیستمی قدرتمند برای موفقیت در کسبوکار» را مطالعه کنید. این کتاب شامل اطلاعات جزئیتر و بیشتری دربارهی مواردی است که در بالا بهطور خلاصه به آنها اشاره کردیم. با اطلاعات ارزشمند و نکتههای کاربردی این کتاب که براساس ۲۵ سال مطالعه و تحقیق در رموز موفقیت کسبوکارها انجام شده است، میتوانید کسبوکار موفقتری داشته باشید.
عوامل موثر در موفقیت معامله گران در بورس
شناخت رفتار معامله گران در معاملات آنها میتواند یکی از مهم ترین راه های موفقیت در بازار سرمایه و یا سایر بازارهای مالی باشد. اینکه یک سرمایه گذار بتواند هیجان خود را در معاملات کنترل کند و ترس و طمع که از آفت های معامله گری هستند را کنار بگذارد؛ از جمله موضوعاتی می باشد که هر سرمایه گذار باید آرام آرام و با کسب تجربه در بازار آن را فراگرفته و به آن پایند باشد. البته برخی از کتاب های در حوزه روانشناسی بازار بورس وجود دارد که میتواند مدت زمان رسیدن به این تجربه را کم کند.
چند سوال:
- قبل از صحبت در خصوص رفتار شناسی و روانشناسی معامله گران بهتر است کار خود را با چند سوال آغاز کنیم.
- آیا شما هم جزو آن دسته از افرادی هستید که به تازگی وارد بازار سرمایه شدهاید و به دنبال کسب سود در این بازار هستید؟
- یا جز آن دسته از معاملهگرانی هستید که مدتهاست در بازار سرمایه فعالیت میکنید ولی هنوز نتوانسته اید سود مطلوبی را که میخواهید بدست آورید؟
- آیا شما هم با اینکه تمام روشهای تحلیلی بازارسرمایه را به خوبی میدانید، ولی نمیتوانید سود مطلوب و مناسبی برای خود کسب کنید؟
- آیا همیشه در این بازار دچار سردرگمی برای انتخاب سهم هستید؟
به همین دلیل در حوزه روانشناسی بازار بورس میخواهیم شما را با چند روش اصلی و کارآمد آشنا کنیم، تا اول با توجه به شناخت خودتان و بعد با شناخت درست از شرایط بازار و در کنار تجربه و علمی که درباره تحلیل دارید، بتوانید معاملات پرسودی را برای خودتان داشته باشید و در واقع خودتان را تبدیل به یک معامله گر موفق بازار سرمایه کنید. پس بهتر است با ما همگام شوید.
حال سوال اینجاست که چه عاملی میتواند به ما در کسب سود دو عامل برای موفقیت در بازار بهتر کمک کند و عاملی باشد تا ما بتوانیم به یک معاملهگر موفق تبدیل شویم؟
همانطور که همه میدانید برای معامله در بازار، باید در ساعت معاملاتی و با توجه به حرکت بازار، معاملات خودمان را انجام دهیم. در انجام دادن این معاملات، ما هیچ کنترلی بر حرکت بازار نمیتوانیم داشته باشیم. در واقع بازار بدون اهمیت دادن به خواسته ما، در مورد حرکت و روند خودش تصمیم میگیرد. پس حالا سوال اساسی اینجا این است که ما هیچ کنترلی بر روی این روند نمیتوانیم داشته باشیم در این صورت باید چیکار کنیم؟
یکی از عوامل مهمی که میتواند به ما برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق کمک کند، کنترل ما بر خودمان است. شناخت و کنترل بر روی خود چه معنی دارد؟ آیا ما واقعا خودمان را میشناسیم؟
خطرات روانشناسی که یک معاملهگر را تهدید میکند!
- گاهی به خاطر اینکه هیجانی عمل میکنیم نمیتوانیم درست تصمیم بگیریم.
- به خاطر طمع زیاد و عدم توانایی کنترل خود، سود دلخواهمان را به دست نمیآوریم.
- خودمان را زیاد نمیشناسیم و زیاد از این شاخه به آن شاخه میپریم؛ به همین جهت ضررهای زیادی را متحمل می شویم.
رعایت روانشناسی در معاملات یکی از عوامل موفقیت در سرمایه گذاری است. روانشناسی معاملات بورس علاوه بر صرفه جویی در زمان می تواند باعث کاهش خطا و ریسک سرمایه گذاری گردد. همچنین میتواند ضریب موفقیت را افزایش دهد. از اصول روانشناسی دربورس می توان به انواع الگوهای رفتاری اشاره کرد. این الگوها زمینه شناخت خود و تصمیم گیری صحیح در واکنشها و تعاملات بازار را برایمان فراهم میکند.
بازارهای مالی به علت پتانسیل سوددهی بالا و جذابیتهای فراوانی که دارند، همهساله افراد بیشماری را بهسوی خود جذب میکنند. تنها افراد اندکی هستندکه با امید و آرزوی کسب ثروت وارد این بازار میشوند و قادرند که به تمام این آرزوهای خودشان برسند و در مقابل آنها بسیاری از این افراد بدون مطالعه و دانش کافی جذب این بازار میشوند و در اندیشه رسیدن به سودهای بالا در زمانی کم، سرمایه خود را از دست میدهند و فقط دچار ضرر و زیان شده و در نهایت با شکست های پی در پی این بازار را برای همیشه ترک میکنند.
ویژگیهای اصلی معامله گران موفق و ناموفق
شاید شما روشهای خوب تکنیکی و علمی را برای تجزیه و تحلیل یک سهم بدانید، اما در مورد راه اصلی موفق شدن در بازار سرمایه اطلاعات کاملی نداشته باشید. در این صورت نمیتوانید در معاملات خودتان موفق باشید.
برای اینکه بتوانیم جز آن دسته از معامله گران موفق بازار سرمایه باشیم، علاوه بر اینکه باید روشهای تحلیلی را به خوبی بدانیم، باید روانشناسی بازار را هم یاد بگیریم.
در این مقاله چند اصل مهم را که برای موفقیت در بازار سرمایه لازم است را به شما معرفی میکنیم.
1) معامله گر منضبط
بیایید در ابتدا به این موضوع نگاه کنیم که آیا ما معامله گر منضبطی هستیم؟ و اصلا معامله گر منضبط چه کسی است و چه خصوصیاتی دارد؟ در واقع انضباط چیست؟
آیا سختگیر بودن و جدی بودن در کار، انضباط است؟ این جمله درسته ولی در بازار سرمایه و معامله کردن، انضباط یعنی پیروی درست و مکرر از قوانین معاملاتی که ما برای خودمان تعیین میکنیم
2) هدفگرا بودن
از اقدامات اوليه تمام معامله گرهاي موفق هدفگرا بودن مي باشد. درواقع هدفگرا بودن يكي از راههاي جهت دادن به فعاليت هاي ذهني است.
در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید خواندم که موفقیت از آن کسی است که ذهنیت موفق دارد. و آنچه را که مغز انسان تصور و باور کند به آن میرسد. اگر به معامله گران اطراف خودمان توجه کنیم میبینیم که معامله گران موفق و منضبط هدفگرا هستند. این موضوع یعنی چی؟ شما اگر به افراد اطراف خودتان دقت کنید چه در مورد بازار سرمایه و چه افرادی که در هر زمینه دیگری کار و فعالیت میکنند میبینید آنهایی موفق هستند که هدفگرا بودهاند. یعنی همیشه یک سلسله اهداف مشخص و خاصی را که برای رسیدن به موفقیت نیاز دارند کاملا در ذهن خود روشن کردهاند. وقتی ما یک هدف روشن را در ذهن خودمان داشته باشیم ضمیر ناخودآگاه ما با تمام توان خودش برای رسیدن به آن هدف به ما کمک میکند
3) بخشش
از دیگر عوامل موثر در روانشناسی بورس توانایی بخشیدن خود بعد از انجام معاملات اشتباه است. بعد از يك معامله اشتباه از بخشيدن خود طفره نروید چون این برای شما سر منشا اشتباهات بزرگ ديگري مي شود. هر چه ما بيشتر روي جزئيات مسائل تمركز كنيم و تصويرش را بطور مداوم در ذهنمان بسازيم باعث خواهيم شد كه اين تصوير در ذهنمان جلوه واقعي بخود بگيرد و يا حداقل به آن اجازه داده ايم تا به حقيقت نزديك شود. پس نتيجه مي گيريم كه اگر ما مرتكب اشتباهي شديم بايد آن را فراموش كرده و كاملاً خود را ببخشيم به عبارت ديگر اگر ما خود را نبخشيده و بارها و بارها اشتباه خود را در ذهنمان زنده كنيم به نظر شما باعث چه حوادثي خواهيم شد؟
يكي از دلايل عمده اي كه افراد را در مسير ضرر قرار مي دهد اين است كه زيان هاي به وجود آمده آنها را گيج مي كند. به عبارت ديگر، متقبل شدن يك و يا يك سري ضرر منجر به ايجاد اين تفكر در ما مي شود كه ما يك معامله گر ناموفق هستيم.
معامله ناموفق جزئي از تجارت است و ما هيچ معامله گري در دنيا نداريم كه متحمل ضرر نشده باشد. در مباحث روانشناسی بازار بورس اینگونه میگویند که راه جلوگيري از اين زيان ها انجام معامله هاي كاملاً موفق نيست! شما معامله گر موفقي نخواهيد شد مگر اشتباهاتي مرتكب شده و زيان هاي به وجود آمده را نيز متحمل شويد. اين جزئي از فلسفه وجودي معامله است و با آموزش و تفكر است كه مي توان به بهره برداري از معامله رسيد اما شخصيت ما توسط اين مسائل توصيف نخواهد شد.
بسياري از مشكلات ديگر نيز از اينجا سرچشمه مي گيرند. بسياري از افراد فکر میکنند كه تريدهاي ناموفقشان آنها را معرفي كنند، اگر آنها آزرده خاطرند و يكسري ضرر داده اند، شروع ميكنند به شناساندن خود بعنوان يك مالباخته، آنها مدام خود را اينگونه تصور مي كنند.
خود را ببخشيد، اين تنها راه موفقيت و پشت سر گذاشتن مشكلات است.
چرا باید روانشناسی در معاملات را بدانیم؟
موفقیت در تجارت ۸۰ درصد روانی و تنها ۲۰ درصد به روش های معامله گری اعم از تکنیکال و فاندامنتال بستگی دارد. شما می توانید با یک دانش متوسط در تحلیلگری در صورتی که کنترل روحی و روانی خود را از دست ندهید در بازار سود کنید و برعکس حتی اگر بهترین و بزرگ ترین سیستم معاملات را داشته باشید اما کنترل روحی و روانی نداشته باشید، در بازار ضرر میکنید. با علم به روانشناسی درمعاملات بورس میتوانید ریسک سرمایه گذاری خود را به حداقل برسانید. بزرگان بورس همواره با شناخت خود از افتادن در تله های رفتاری جلوگیری می کنند و با ارزیابی خود تعاملاتشان را مدیریت می کنند. پیش نیاز یک معامله و پیش نیاز ورود به سرمایه گذاری اطلاع از دام های رفتاری خودتان است.
در کل عوامل گفته شده در موضوع روانشناسی بازار سرمایه بیشتر به تجربه معامله گری در بازار بر میگردد. به این صورت که هرچه سرمایه گذار تجربه بیشتری در بازار داشته باشد به نوبه خود بهتر می تواند در درک عوامل روانشناسی بازار بورس موفق عمل کند و موضوعات مورد بحث چیزی نیست که تنها با خواند مطلب بتوان آن را رعایت کرد بلکه فقط عامل تجریه و معامله گری در بازار است که میتواند موجب تقویت این عوامل در سرمایه گذار شود.
دیدگاه شما